عشق مامان مریم ، درسا عشق مامان مریم ، درسا ، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

♫♫♫ قند عسل ♫♫♫

لحظه های قشنگ

  قشنگترین حس دنیا وقتیه که کسی رو که دوس داری تو صورتش نگاه کنی و محوش شی ، محو تک تک اجزای صورتش، لبخندش، اخمش، یه طوری که حتی حرفاشو نشنوی، زمان وایمیسه براتون چقدر قشنگه اون لحظه میدونی چقدر دوست دارم درسا جونم ؟     ...
25 مهر 1391

تولد 3 سالگی درسااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

سلام عمر و نفس من   سلام خانوم من     عزیز دلم    تولدت مبارک عشقم ، چقدر این سال زود گذشت ، چقدر دلم برای کوچیکیهات تنگ شده ، البته الانم کوچیکی اما وقتی فیلم هاتو نگاه میکنم بازم دلم تنگ میشه    عشق من 14 مهر تولدت بود و جمعه افتاده بود ، اما من 5 شنبه برات جشن تولد گرفتم     تم تولدت مینی موس بود و من از اول تیر 91 میرفتم برات خرید میکردم تولدت عالی بود ، وقتی وسائل رو چیدم خیلی خوشحال شدم خدا رو شکر همون جوری که میخواستم شده بود خودتم این شکلی شده بودی     &n...
21 مهر 1391

تولد

سلام    بالاخره تصمیم گرقتم ، جمعه ١٥/٧/٩٠/ تولد میگیرم برای درسا                                        دفعه بعد با عکسهای تولد میـــــــــــــام...   ...
20 مهر 1391

روز تولــــــــــــــــــــــــــــــد

  سلام قند نبات من عزيز من تولدت مبارك زندگي من                    اول ببخشيد كه من اينقدر تنبلم كه دير اومدم آپ كنم   از روز تولدت بگم كه 70 تا مهمون داشتيم و روز 90/7/15 هم گرفتيم ،يعني روز بعد تولدت چون كه چهلم حاج علي بود ،ساعت 4 بع بعد هم بود ،غذا هم الويه با سوسيس بندري دادم  و ميوه هم خيار ، موز ، سيب ، نارنگي بود ، از یه هفته قبل داشتم کارای تولدتو میکردم ،از سفارش کیک و خرید لباس بگیر تا سفارش صندلی و کارای خونه ، ...
20 مهر 1391

نزدیکه تولدته

         سلام عزیز دلم          الهی قربونت بشم من که داری 3 ساله میشی ببخشید که این ماه نتونستم زیاد بیام وبت ، دارم کارای تولدتو میکنم خدا کنه که همه چی همون جوری که میخوام بشه هفته دیگه پنج شنبه ، 13 مهر برات تولد گرفتم پست بعدی با عکسهای تولدت میام ...
4 مهر 1391

یه شیطونی دیگه

  سلام عشق من               خرابکار من            دوشنبه 19 شهریو 91 ، بابا علی گفت که میخواد ساعت 9:30 بره استخر با دوستاش ، منم گفتم برو ،ساعت 9 شب بود که تو رفتی یه شکلات برداشتی و خوردی و بعد یه دفعه اومدی بهم گفتی مریم چسبشو کردم تو بینی ام ، سرتو گرفتم بالا دیدم آره، ولی خیلی عقب بود و تا خواستم موچین بیارم که دربیارم ، یه دفعه کشیدیش بالا، ای خدا ، آخه چی کار کنم از دستت؟ زنگ زدم اورژانس ، گفت باید حتما دربیاریدش ، وگرنه تو بینی اش عفونت م...
4 مهر 1391
1